با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
بنده داود اسداللهی دارای مدرک دکترای ریاضی هستم. هدفم از ایجاد این وبلاگ، آشنا کردن مردم با زیباییها و جذابیتهای ریاضی می باشد. لطفا با نظراتتان، مرا در بهتر و پربارتر کردن این وبلاگ یاری نمایید.
يک ریاضیدان و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. مهندس رو به ریاضیدان کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ ریاضیدان که ميخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد.
مهندس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما يک سوال ميپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستيد ۵ دلار به من بدهيد. بعد شما از من يک سوال ميکنيد و اگر من جوابش را نميدانستم من ۵ دلار به شما ميدهم.
ریاضیدان مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، مهندس پيشنهاد ديگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد ۵ دلار بدهيد ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما ميدهم. اين پيشنهاد چرت ریاضیدان را پاره کرد و رضايت داد که با مهندس بازى کند.
مهندس نخستين سوال را مطرح کرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟» ریاضیدان بدون اينکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و ۵ دلار به مهندس داد. حالا نوبت خودش بود. ریاضیدان گفت: «آن چيست که وقتى از تپه بالا ميرود ۳ پا دارد و وقتى پائين ميآيد ۴ پا؟» مهندس نگاه تعجب آميزى کرد و سپس به سراغ کامپيوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طريق مودم بيسيم کامپيوترش به اينترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمريکا را هم جستجو کرد. باز هم چيز بدرد بخورى پيدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونيک فرستاد و سوال را با آنها در ميان گذاشت و با يکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، ریاضیدان را از خواب بيدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. ریاضیدان مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رويش را برگرداند تا دوباره بخوابد. مهندس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» ریاضیدان دوباره بدون اينکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و ۵ دلار به مهندس داد و رويش را برگرداند و خوابيد ..
با سلام حضور استاد گرانقدر دکتر اسداللهی عزیز جا دارد از زحمات ایشان در عرصه علم تقدیر و تشکر به عمل آمده و از همشهری نخبه خود کمال تشکر را داشته باشیم. ارادتمند : علی وجودی
سلام استاد این مطالب واقعا عالی هستند ما از شما انگیزه میگیریم که درس خوندنمون تا اینجا هیچ وقت هدر نمیره و با انگیزه بیشتر تا دکترا ادامه میدیم
با تشکر شاگرد کلاس آمار ترم تابستان